فاطمه

نوشته شده توسط:سجاد رضاپور | ۰ دیدگاه

فاطمه

رآن را بوسیدم
گلبرگ‏های یاس
از لابه‏لای ورق‏ها فرو ریخت
یاس‏ها چقدر شبیه تواند

فاطمه!

ای گم‏گشته بقیع!
کدام گم‏شده به تو پناه آورد و پیدایش نکردی؟!

ای بهشت گم‏شده پهلو شکسته،
کدام شکسته! از تو التیام جست و مرهم نگذاشتی؟!

تو، آن‏سوی خودت بودی
و همیشه بهترین را برای دیگران می‏خواستی
و این است شیوه عشق، که از پدر به تو رسیده بود

بانوی مهربانی و آیینه‏ها، سلام!
... اما چه زود وقت خداحافظی رسید.

  1. هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...

    نوشتن دیدگاه