منازعه تمدن غرب با جهان اسلام سالیان متمادیست که ادامه یافته، و باید گفت اگر تاریخ این منازعه را پس از جنگ های صلیبی بررسی کنیم، همچون چراغ راهی، آینده موج بیداری اسلامی را روشنتر خواهد کرد. مقاله اخیر علی رهجو به این موضوع اختصاص یافته، تا نشانه هایی از یک پیروزی قریب الوقوع را در ذهن مخاطبان ترسیم کند، پیروزیای که در سایه بصیرت و صبر محقق خواهد شد:
چند روزی بود که شهر وین در محاصرهی آنها بود. بالاخره از خطِ مقدمِ سپاه خبر رسید که نَقبزنها موفق شدند در موجِ اولِ استحکاماتِ شهر، شکافِ عمیقی ایجاد کنند. در دلش خوشحال بود. خیلی دوست داشت تا شهر را دست نخورده و با کمترین تخریب فتح کند. برای همین چیزی نزدیک به دو ماه بود که از زمان آغازِ محاصره میگذشت اما تازه امروز استحکاماتِ استوار و به روزِ شهر برای پیشروی و تصرفِ آن به اندازهی کافی تخریب شده بود. وین پیش رویش بود، پایتختِ هابزبورگها، امپراتوریای در مرکزِ اروپا و وین قلبِ تپندهای که داشت به دستِ مسلمانان میافتاد.
کرم مصطفی کوپرولو باید عجله میکرد، چرا که سپاهیانِ متحدِ اروپایی به رهبریِ جان سوبیسکیِ سوم (John III Sobieski)، پادشاهِ لهستان داشتند به سرعت به وین نزدیک میشدند، نیروهایی که برای کمک به امپراتوریِ تحتالحمایهی پاپ، لشکر کشیده بودند. سوارهنظامِ سنگینِ شاهِ لهستان، انگیزههای بالایی داشتند. چرا که در این جنگ، شاهِشان بیش از اینکه بر روی منافعِ کشورش تاکید کند برایشان از سرنوشتِ مسحیت گفته بود، به آنها گفته بود که اگر زمانی در جنگهای صلیبی، منازعه بیرون از خاکِ اروپا بود اینبار اما قلب اروپا بود که میدانِ نبرد بود.
کرم مصطفی پاشا، وزیرِ اعظمِ محمدِ چهارم، پادشاه عثمانی، باید عجله میکرد...
تلاش امپراتوریِ عثمانی برای پیشروی به سمتِ اروپای مرکزی
امپراتوریِ عثمانی نامش را از عثمانِ اول (1326-1259) وام گرفته است، شاهزادهی مسلمانِ ترکی که اهلِ آناتولی بود. عثمان، مناطقِ اطراف را که تحتِ کنترلِ سلسلهی سلجوقی بود فتح کرد و حکومتِ عثمانی را در سالِ 1300 میلادی بنیان گذارد. نیروهای عثمانی برای اولین بار در سالِ 1345 به اروپا حمله کردند و سرتاسر بالکان را تصرف کردند. با فرماندهیِ تیمور، سردارِ عثمانی در طیِ سالهای 1402 تا 1453 و در دورانِ حکومتِ محمدِ دوم (محمدِ فاتح؛ 1481-1429)، عثمانها امپراتوریِ بیزانس (روم شرقی) را نابود کرده و پایتختاش قسطنطنیه را تصرفت کردند. شهری که نامش به استانبول (یعنی شهری مملو از اسلام) تغییر کرد و پایتختِ عثمانی به آنجا انتقال یافت.
تحتِ حکومتِ سلیمِ اول (1520-1467 میلادی) و پسرش سلیمانِ اول (سلیمانِ شکوهمند)، امپراتوریِ عثمانی به بزرگترین کشورِ جهان بدل شد. سلیمان، کنترل بخشهایی از ایران، عمدهی عربستان و بخشِ بزرگی از مجارستان و بالکان را در اختیار داشت. همچنین در اوایلِ قرنِ 16، عثمانیها سلسلهی مملوک را که در سوریه و مصر حاکم بود شکست دادند و نیروی دریایی آنها کنترل عمدهی ساحلِ جنوبیِ دریای مدیترانه در شمالِ افریقا را به دست گرفت.
افولِ قدرتِ امپراتوریِ عثمانی از اواخرِ قرنِ 16 آغاز شد، بعد از اینکه ناوگانِ دریایی عثمانها در نبردِ لپانتو (Lepanto) در سال 1571 شکست خورد. نبردی که در آن عثمانها قصدِ ضمیمه کردنِ جزیرهی قبرس را به خاکِ خود داشتند.
در همین دوران بود که قوای عثمانی دو بار وین را محاصره کردند. اما تلاشِ اصلیِ آنها برای فتحِ پایتختِ اتریش در سالِ 1683 بود.
«نقشهی گسترش امپراتوری عثمان از سالِ 1300 تا 1683»
تلاش عثمانی برای نفوذ به قلب اروپا
تصرف وین مدتها بود که به آرزوی استراتژیک امپراتوری عثمانی بدل شده بود؛ هم به دلیل اشرافِ این شهر بر منطقهی دانوب (منطقهای از دریای سیاه تا اروپای غربی)، و اروپای جنوبی، و هم دسترسی آن به راههای تجارتی در شرق مدیترانه تا آلمان.
«وین و جایگاه آن در اروپای مرکزی»
عثمانیها در اولین تلاشِ خود در سالِ 1529 وین را محاصره کردند که به دلیل لجستیک ضعیف و هوای نامساعد و مسیرهای مواصلاتی ناهموار و فرسودهی اروپا در فصلِ حمله، نتوانستند حصر را به فتح بدل کنند.
در بیش از 100 سالی که عثمانها برای حصر بعدی فرصت داشتند، لجستیک مفصلی را فراهم آوردند، جادهها و پلهای زیادی را تعمیر و تاسیس کردند، مقادیرِ زیادی از مهمات و دیگر منابع را از قبل به مراکز لجستیکیِ موجود در مسیر و منطقهی بالکان فرستادند.
قلبی که به چنگ نیامد
اما با این همه، حصری که در 14 جولایِ 1683 آغاز شده بود 56 روز طول کشید تا به تخریبِ موجِ اولِ استحکاماتِ وین بیانجامد. چهار روز بعد یعنی در روزهایِ یازدهم و دوازدهمِ سپتامبر، ارتشِ متحدِ اروپاییِ تحتِ حمایتِ پاپ (اتحادیهی مقدس- Holy League-)، به رهبری جان سوبیسکیِ سوم (Jan III Sobieski) پادشاهِ لهستان، به وین رسید.
سرنوشتِ تمدنِ غرب در لبهی پرتگاهِ سقوط قرار گرفته بود. درست بیرون مرزهای وین پایتخت اتریش، دو ارتش مسلح علیه یکدیگر صف آراستند. مسلمانها در شرق، علیه مسیحیان در غرب.
پیروزیِ عثمانها بدیهی به نظر میرسید. اما کرم مصطفی تردید داشت. سربازانِ او فاصلهی زیادی را از وطنشان طی کرده بودند. آذوقهیشان در حال تمام شدن بود. تا چه زمانی مجبور بودند در آنجا، دور از خانه بمانند؟ آیا ارتش میتوانست زمستان را تاب بیاورد؟ کرم مصطفی ممکن بود در محاصره پیروز شود، اما آیا میتوانست آشتی را هم حاکم کند؟
در نهایت نیروهای کمکی که متشکل از 84000 نفر بودند، توانستند در نبرد وین، قوای 150 هزار نفریِ کرم مصطفی را که در دو جبهه؛ یکی برای فتحِ شهر و دیگری برای شکستِ ارتشِ متحد میجنگیدند، ناکام گذارند.
نبرد وین، نمادی برای منازعات امروز و آینده
این نخستین بار بود که تا به آن روز موجِ پیشروی اسلام بعد از طلوعِ آن در صحرای عربی، توسط غرب عقب رانده شد. و این نقطهی بازگشت در برخوردِ تمدنهایی بود که با شیوع اسلام در قرن هفتم آغاز شده بود. از این رو بود که نبرد وین بعد از وقوع، دیگر نه کارکردی سخت بل کاردکردی نرم پیدا کرد و به نمادی برای منازعاتِ میان تمدنِ غرب و جهانِ اسلام بدل شد.
به عنوانِ مثال، 11 سپتامبر تاریخِ آشنایی برای تمامِ جهان است. 11 سپتامبرِ سالِ 2001 میلادی، تاریخی است که در آن آمریکا یک خودزنی تاریخی کرد تا خودش را محق نشان دهد و به بهانهی مبارزهی جهانی با تروریسم، گرند استراتژیِ (Grand Strategy) خود را با عنوانِ ظاهری و عوامفریبِ مبارزهی جهانی علیه تروریسم کلید بزند. استراتژیای که ایران در مرکز آن قرار گرفته بود و طبق آن افغانستان و عراق اشغال شدند و ایران محاصره. استراتژیای که محتوای واقعی آن تعیین تکلیف یکبارهی آمریکا با جهانِ اسلام و کشورهای باقیمانده در حال و هوای جنگِ سرد بود. این استراتژیِ کبیر، جنگی را به راه انداخت که جنگ علیه تروریسم نامیده شد اما به اعترافِ الیوت کوهن (Eliot A. Cohen) و جیمز وولسی (R._James_Woolsey)، کلیدِ آغازِ جنگِ جهانیِ چهارم بود.
اسرائیل، وینای مدرنِ غرب
اما نبردِ وین، همچنان در نبردِ نرمِ میانِ اسلام و غرب، موردِ استفاده قرار میگیرد. نیل فرگوسن، مورخ و اقتصاددانی که این روزها جامهی استراتژیستها را هم به تن کرده است، از این نماد برای منازعهی میانِ جهانِ اسلام و اسرائیل استفاده کرده است. او اسرائیل را معادلِ مدرنی برای وینای قرنِ 17 میداند. اگر آن روز نمایندهی تمدنِ غرب یعنی وینا، در حصرِ نمایندهی اسلام یعنی عثمانی قرار داشت، امروز هم اسرائیل آوت پست (Out Post) یا پاسگاهِ مرزیِ غرب در سرزمینهای اسلامی و البته این روزها در حصر اسلام است.
آنطور که فرگوسن میگوید: مورخین باید همواره دربارهی زمانِ حال صحبت کنند، بعضیها ممکن است با بدبینی نگاه کنند و بگویند که به آینده بیشتر علاقهمندند تا به گذشته، اما نکته اینجاست که اگر تاریخ ندانید آینده را نخواهید فهمید.
همین مسئله را الکساندْرُس پِتِرسِن (Alexandros Petersen) در مقالهای متاثر از نیل فرگوسن به شیوهی دیگری بیان میکند.
او معتقد است که مسئلهی اسرائیل، مسئلهی یهود نیست. مسئلهی غرب است. مردم و نخبگانِ غربی باید اسرائیل را نه یک کشورِ یهودی، بلکه پاسگاهِ مرزیِ غرب بدانند که در محاصره هم قرار گرفته است.
به تعبیر او، همانطور که بعد از سقوطِ استانبول (قسطنطنیه)، پایتختِ رمِ شرقی، این وین بود که حاضر شد هزینههای امنیتِ کشورهای دور از میدانِ نبرد را بپردازد و به جای آنها با عثمانی بجنگد، امروز اسرائیل همان نقشِ وین را دارد بازی میکند برای غرب.
اما با این همه، این نمادسازیِ تاریخی از اشکالاتِ عدیدهای برخوردار است.
ابتدای مسیر اوج، انتهای مسیر اوج
آنچه که مسلم است، امپراتوریِ عثمانی در روند تکامل خود در انتهای مسیر اوجاش اقدام به محاصرهی وین کرده است. اگر به روند تحولاتِ این امپراتوری که در ابتدای این نوشتار آمد، توجه شود؛ شکلگیری و تثبیت عثمانی در اوایل قرنِ 14 بود و آغازِ افولِ آن در اواخر قرنِ 16. حصر وین در سالِ 1683 و در شرایطی که یک قرن از آغازِ روندِ افولِ عثمانی میگذشت رخ داد.
نوشتن دیدگاه